فلسفه ی زندگی
فیلسوفانی هستند کوشش دارند که مجموعه ی واقعیت را به وسیله ی «زندگی» توضیح دهند. اما این تنها جنبه ی مشخص کننده ی ایشان نیست. وجه تمایز دیگر آنان از تجربه گرایان و ایدئالیستها تلاش آنان است تا قالب همگانی فلسفه ی
نویسنده: یوزف ماری بوخنسکی
مترجم: دکتر شرف الدین خراسانی
مترجم: دکتر شرف الدین خراسانی
«همه چیز در گذر است و هیچ چیز بر جای نمی ماند»
«در یک رودخانه نمی توان دوبار گام نهاد»
هراکلایتوس
فیلسوفانی هستند کوشش دارند که مجموعه ی واقعیت را به وسیله ی «زندگی» توضیح دهند. اما این تنها جنبه ی مشخص کننده ی ایشان نیست. وجه تمایز دیگر آنان از تجربه گرایان و ایدئالیستها تلاش آنان است تا قالب همگانی فلسفه ی «نوین»( 1600- 1900)، بویژه کانتیانیسم را در هم بشکنند. اینان هم از مکانیسم هم ایدئالیسم به نحوی اساسی و اصولی دور می گردند؛ و هر چند در جزئیات با یکدیگر اختلاف دارند، نکات مشترک زیر آنان را به هم پیوند می دهد:
1. همه ی ایشان فعالیت گرایان مطلق اند. برایشان تنها جنبش، شدن و گسترش، و زندگی وجود دارد. هستی، ماده و جز آنها را، اگر اساساً بپذیرند، تنها چونان محصولهای فرعی حرکت معتبر می دانند. گفته ی برگسون که «در شدن چیز بیشتری یافت می شود تا در بودن» از این لحاظ بینشی را بیان می کند که مشترک میان همه ی این فیلسوفان است.
2. فهم آنان از واقعیت آلی (ارگانیک) است. زیست شناسی برای ایشان به همان اندازه معیار بخش است که فیزیک برای نمایندگان ماتریالیسم مبتنی بر دانشهای طبیعی. نزد بعضی از فیلسوفان زندگی، بویژه در مکتب دیلتای، تاریخ نیز نقش مهمی بر عهده دارد. به هر حال برای همه ی ایشان جهان یک ماشین نیست، بلکه خود زندگی پرجنبش است.
3. بر پایه ی این رویکرد زیست شناسانه، فیلسوفان زندگی نظریه ی شناخت یا علم ویژه ای درست کرده اند. همه بی استثناء عقلگریز و تجربه گرایان مصمم اند. مفاهیم، قانونهای پیشین، استنتاجهای منطقی، برای ایشان مایه ی دهشت است. روش عقلانی را چونان روش واقعی فلسفی هرگز معتبر نمی دانند؛ بلکه تنها حدس یا بینش درونی و عمل و فهم پر زندگیِ تاریخ را معیار می شمارند.
4. با وجود همه ی اینها، بالکل ذهنگرا نیستند؛ بلکه وجود یک واقعیت عینی فرا ذهنی را فرض قرار می دهند. ضمناً ایدئالیسم فرا باشنده یا مطلق را نیز بی قید و شرط رد می کنند.
5. سرانجام نزد اکثریت این فلیسوفان آشکاری به پلورالیسم و پرسنالیسم دیده می شود. این گرایش همیشه با نظریه ی بنیادین مربوط به گسترش زندگی هماهنگ نیست؛ اما شاید بتوان آن را چون واکنشی ضد مونیسم ماتریالیستی یا ایدئالیستی توضیح داد. این جنبش فلسفی در مسیر این گرایش به نیرومندترین نحوی نتیجه بخشیده است.
4 مکتب گوناگون فلسفه ی زندگی را می توان مشخص کرد: فلسفه ی برگسون در«جهش زندگی»؛ عملگرایی یا پراگماتیسم آمریکایی و انگلیسی؛ تاریخگرایی آغاز شده از دیلتای؛ و فلسفه ی زندگی(1) آلمانی.
پی نوشت ها :
1.Lebensphilosophie
منبع :بوخنسکی، اینو- سن تیوسن، (1379)، فلسفه معاصر اروپایی، ترجمه شرف الدین خراسانی، تهران: نشر علمی فرهنگی
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}